جمهوری فرشتگان

“فرشتگانی که ثروت خود را روی آرزوی نوآفرینان قمار می‌کنند”

فلسفه‌ی وجودی سرمایه‌گذاران فرشته

اکثر آنان می‌دانند چه‌طور سریعتر و با ریسک کمتر، ثروت خود را چند برابر کنند. چه چیزی باعث می‌شود راه سخت‌تری را انتخاب کنند؟

فرشته‌ها معمولاً بلدند پولشان را در مسیرهای کم‌دردسرتر چندبرابر کنند، اما چرا راه سخت را انتخاب می‌کنند؟ چون برایشان «بازدهِ صرفِ مالی» کافی نیست. آن‌ها می‌خواهند پولِ باهوش باشند نه پولِ بی‌حس:

  • اوایل بازی وارد می‌شوند
  • کنار تیم می‌ایستند
  • شبکه و تجربه می‌آورند
  • مسیر می‌سازند
  • و با دست‌های خودشان در رشدِ یک ایده دخیل می‌شوند.

فرشته‌گری ترکیبِ لذت حل مسئله، اثرگذاری اجتماعی، یادگیری مداوم و مالکیتِ تصمیم است؛ هم شانس دسترسی زودهنگام به برنده‌های بزرگ را می‌دهد، هم فرصتِ «بازگرداندن چیزی به جامعه» را. این مسیر فعال و ارزش‌افزا سخت‌تر است—سهام غیرنقد، ریسک بالا، صبر طولانی—اما معنای بیشتری دارد: تو نه فقط روی آینده سرمایه‌گذاری می‌کنی، بلکه آینده را شکل می‌دهی. همین معنا، همین اختیار و همین احتمالِ نامتقارنِ موفقیت، فلسفه‌ی وجودی فرشته‌هاست.

هدف ما از خلق جمهوری فرشتگان

در «جمهوری فرشتگان» ما دقیقاً دنبال همین دو هدفیم:

  • یکی، گردآوردنِ این فرشتگان واقعی—آدم‌هایی که فقط چک نمی‌نویسند بلکه در ساختن آینده شریک می‌شوند.
  • دوم، تربیت نسل تازه‌ای از سرمایه‌گذاران فرشته؛ مردمان کنجکاو، باهوش و بااخلاقی که می‌خواهند یاد بگیرند چطور آگاهانه، اصولی و با درک درست از ریسک و بازده، وارد این جهان بشوند.

این‌جا قرار است سرمایه‌گذاری یاد بگیری، اما نه فقط از جنس مالی؛ از جنس خلق ارزش، رشد فردی و لذت ساختن.

سوالات کلیدی که وادارت می‌کنن دوباره فکر کنی!

۱. من واقعاً کی صلاحیت دارم یک «سرمایه‌گذار فرشته» باشم؟ (یعنی از کِی به بعد من فرشته حساب می‌شم و قبلش فقط آدم مرفه کنجکاوم؟)

تو فرشته حساب نمی‌شی فقط چون پول داری. تو فرشته می‌شی وقتی هم پول می‌ذاری، هم مغز و شبکه‌ات رو وسط بازی می‌آری.
سرمایه‌گذار فرشته کسیه که:
• از جیب خودش در استارتاپی که اول راهه سرمایه می‌ذاره، یعنی جایی که بانک و VC و بازار سهام اصلاً نگاه هم نمی‌کنن.
• می‌فهمه این سرمایه‌گذاری ممکنه صفر بشه. یعنی می‌پذیره می‌تونه کل اون پول خاص رو از دست بده بدون اینکه زندگی‌ش خراب بشه.
• می‌پذیره این یه کار «فعال» هست، نه سرمایه‌گذاری صِرف. یعنی باید وقت بذاره، مشورت بده، هیئت‌مدیره بره، و حتی توی استخدام کلیدی کمک کنه.
اگر الان فقط می‌خوای «پول بکاری، فردا دلار بچینی»، تو هنوز فرشته نیستی. تو فقط دنبال سود راحتی.
ولی اگر می‌خوای وارد بازی ساختن یک شرکت واقعی بشی و آماده‌ای تو زحمتش شریک بشی، تو در دروازه جمهوری فرشتگان ایستادی.
اینجا بهت کمک می‌کنیم که بفهمی آیا واقعاً باید وارد بشی یا نه — قبل از این که اشتباهی فکر کنی «فرشته» شدی و یه استارتاپ ضعیف رو بندازی روی کولت.

۲. حداقل و حداکثر چقدر باید سرمایه داشته باشم تا بتونم وارد این بازی بشم و جدی به نظر بیام؟ اگه من کم بذارم ضایع می‌شم؟

در بازارهای توسعه‌یافته معمولاً سرمایه‌گذار فرشته در یک معامله چیزی بین حدود ۲۵ هزار تا ۱ میلیون دلار سرمایه‌گذاری می‌کند. اما در ایران این عدد به صورت دقیق قابل مقایسه نیست؛ به‌جای آن، مهم این است که:
  • این پول برای شما نباید «پول مرگ» باشد؛ یعنی نباید پولی باشد که به‌خاطرش فشار اجاره دفتر، قسط خانه یا شهریه فرزندتان داشته باشید.
  • شما باید بفهمید که این سرمایه ممکن است برای چند سال «قفل» شود و قابل نقد شدن سریع نیست – در ایران این زمان ممکن است حتی طولانی‌تر شود به‌دلیل پیچیدگی‌های خروج و نقدپذیری استارتاپ‌ها.

معیار واقعی این است: چند درصد از کل دارایی خالص شما حاضرید در استارتاپ‌های واقعاً ابتدایی قفل کنید؟ در شرایط ایران، بیشتر فعالان این حوزه (سرمایه‌گذاران فرشته) چیزی حدود ۵ تا ۱۵ درصد دارایی خالص‌شان را به این نوع دارایی‌ها تخصیص می‌دهند – نه صرفاً مبلغ بزرگ.
اگر با گذاشتن مثلاً ۵٪ از دارایی‌تان احساس استرس نفس‌تنگی می‌کنید، یعنی هنوز «ساختار ریسک شخصی شما» آمادگی لازم را ندارد.

اشتباه مرگبار این است که صرفاً چون توان مالی دارید که مثلاً «۵۰۰ میلیون تومان» یا «۵ میلیارد تومان» بگذارید، فکر کنید مناسب هستید. ما در «جمهوری فرشتگان» دقیقاً به شما نشان می‌دهیم چطور بفهمید سقف سالم ورود شما به این بازی کجاست، با شرایط ایران، قوانین، ریسک‌ها و نقدشوندگی خاص خودمان.

۳. من پول می‌ذارم. چرا باید وقتم رو هم بذارم؟ یعنی من مدیرعاملم یا سرمایه‌گذارم؟ من کِی باید دخالت کنم و کِی باید سکوت کنم؟

سرمایه‌گذار فرشته سرمایه‌گذارِ ‌پشت‌ میز نشین نیست.
این بازی شبیه خرید سهام در بورس نیست که فقط سهم بخری و اپ رو چک کنی.
تو این بازی:

  • بنیان‌گذار از تو پول می‌خواد + مغزت رو می‌خواد + ارتباطاتت رو می‌خواد.
  • تو معمولاً یک صندلی یا یک حق رأی می‌گیری که اجازه بده روند استراتژیک رو ببینی.
  • تو کمک می‌کنی تا جذب سرمایه‌ی بعدی از VCها راحت‌تر بشه، یا حتی شرایط مذاکره با خریدار احتمالی مشخص‌تر بشه.

ولی…
تو نباید روزانه روی سر استارتاپ بشینی و خلاقیت‌شون رو خفه کنی.
هنر فرشته‌بودن یعنی «ورود حرفه‌ای، نه دخالت احساسی».
دقیقا همون جایی که سرمایه‌گذار آماتور له می‌شه همینه: یا زیادی ول می‌کنه، یا زیادی کنترل می‌کنه.

ما روی این مهارت کار می‌کنیم:
کِی باید زنگ بزنی و بگی «CEO عوض شه.»
کِی باید سکوت کنی حتی اگر حس می‌کنی محصول چرته — چون هنوز داده نداری و فقط حسه.

این خط فوق‌العاده نازکه و کسی نبوده که این رو درست آموزش بده. چون این مهارت با خون و ضرر ساخته شده، و دقیقاً دارایی اصلی فرشته‌ی حرفه‌ایه.

۴. چرا استارتاپ‌ها در مراحل اولیه اصلاً به من احتیاج دارن؟ خودشون که می‌تونن وام بگیرن یا برن سراغ VC، نه؟

نه. واقعیت اینه که در مراحل اولیه استارتاپ:

  • بانک بهشون وام نمی‌ده چون وثیقه واقعی ندارن. نه ملک دارن، نه ماشین‌آلات، نه جریان نقدی پایدار.
  • سرمایه‌گذار خطرپذیر معمولاً در این مراحل وارد نمیشه. چون VC ها دنبال چیزی هستند که همین الان داره کار می‌کنه و کالا یا خدمتش رو می‌فروشه. اصطلاحاً اون کسب و کار (Already Working) است و رشدش قابل اندازه‌گیری و تیم اجرایی به درستی کار می‌کنه و قابلیت مقیاس پذیری داره.

تو به‌عنوان یک فرشته وارد اون گپ خطرناک می‌شی:
استارتاپ الان در مرز مرگ یا پروازه.
تو نه‌فقط پول می‌دی، بلکه با تجربه و شبکه‌ت شانس پرواز رو واقعی‌تر می‌کنی.

اگر تو بلد نباشی تشخیص بدی کدوم تیم «نجات‌پذیره» و کدوم تیم «فقط عاشق ایده‌شه» ولی توان اجرا نداره، تو به اشتباه می‌ری قهرمان بازی می‌شی برای شرکتی که اصلاً نباید زنده بمونه و هم پولت رو می‌بازی هم آبروت رو.

در جمهوری فرشتگان، ما اینو آموزش می‌دیم:
چطور بفهمی «من الان دارم یک شرکت واقعاً مقیاس‌پذیر رو نجات می‌دم» یا «دارم یک لاشه احساسی رو احیا می‌کنم چون داستانش قشنگ بود».

۵. چرا انجل‌ها این‌قدر وسواس دارن روی بندهای قراردادی مثل ضد رقیق شدن (anti-dilution) یا حق وتو؟ اینا فقط برای کله‌گنده‌هاست یا منِ تازه‌کار هم باید بجنگم برای این بندها؟

اگر این بندها رو نگیری، عملاً داری داوطلبانه می‌ری که در راند بعد له بشی.
سناریو خیلی ساده‌ست:
تو الان سهم رو گرون می‌خری چون ریسک اول راه رو قبول کردی.
شش ماه بعد، استارتاپ برای زنده‌موندن به پول جدید احتیاج داره و حاضر می‌شه برای سرمایه‌گذار بعدی سهام رو نصف قیمت به فروشه.
نتیجه؟ سهم تو نصف می‌شه، قدرت رأی‌ات نصف می‌شه، و در آمار cap table تبدیل می‌شی به «اون ساده‌لوحه اولیه که فقط پول گذاشت
بندهای درست در قرارداد مثل:

  • حق ضد رقیق شدن
  • حق وتو روی گرفتن بدهی سنگین
  • حق داشتن کرسی در هیئت‌مدیره
  • حق عوض کردن CEO در صورت نرسیدن به اهداف حیاتی

همه‌ش این نیست که «زور داشته باشی». اینا در واقع ابزار بقای تو هستن. بدون این بندها، تو عملاً فقط یک خودپرداز هستی.
ما توی جمهوری فرشتگان بند به بند اینها رو باز می‌کنیم و روی یک cap table واقعی تمرین می‌کنیم. تو باید یاد بگیری چطور این بندها رو بخونی، بفهمی، و بدونی کجا باید کوتاه بیای و کجا اصلاً نباید کوتاه بیای.

۶. من از بیرون که نگاه می‌کنم فکر می‌کنم اگر ۳ تا سرمایه‌گذاری خوب کنم و یکی از اون‌ها ۱۰ برابر بشه دیگه حلّه. چرا همه وارد این بازی نمی‌شن؟

چون واقعیتش از دور خیلی جذابه، از نزدیک خیلی خشنه.

داده‌های واقعی می‌گن:

  • حدود یک‌سوم سرمایه‌گذاری‌ها اصلاً نابود می‌شن. صفر. دود می‌شن می‌رن هوا.
  • یه تیکه بزرگ هم نهایتاً سر به سر یا سود خیلی کم می‌ده. تو یعنی عملاً فقط وقت گذاشتی و اعصاب سوزوندی برای هیچی.
  • سود دیوونه‌وار (۵ برابر، ۱۰ برابر، ۲۰ برابر) توی اقلیت خیلی کمی از شرکت‌ها اتفاق می‌افته، و تو باید دقیقاً تو همون شرکت‌ها حضور داشته باشی.

پس بازی فرشته بودن در اصل «بازی چیدن یک پرتفوی‌ هوشمنده»، نه بازی «انتخاب یونیکورن از روی احساس».
تو باید مغزت عادت کنه به این ریتم:
• من الان ۵ تا چک می‌نویسم با علم به اینکه ممکنه ۲ تاش کاملاً خاکستر بشه.
• روانم باید تاب بیاره.
• رابطه‌م با بنیان‌گذار نباید احساسی بشه.
• من باید بازی خروج (Exit) رو از روز اول ببینم، نه اینکه عاشق محصول بشم.

کسی که اینو قبل از شروع ندونه، نابود می‌شه.
این همون چیزیه که ما در جمهوری فرشتگان، خیلی رک و بدون تعارف با نمودار واقعی بهت نشون می‌دیم.

۷. «خروج» یعنی چی دقیقاً و چرا باید از روز اول بهش فکر کنم؟ من الان فقط دارم وارد می‌شم، چرا هنوز وارد نشده راجع به بیرون‌رفتن
حرف می‌زنیم؟

 

تو پول می‌ذاری برای اینکه در نهایت از یه جایی به بعد اصل پول رو با سودی که کردی بگیری و بیای بیرون.
ولی نکته اینه:
در استارتاپ خصوصی، سهم تو قابل معامله آزاد نیست. تو نمی‌تونی فردا بری بازار و سهمت رو بفروشی.
بنابراین تنها سه راه جدی داری:

  • شرکت به شرکت بزرگ‌تری فروخته بشه (trade sale)
  • شرکت IPO کنه و عرضه عمومی بشه
  • سهم تو توسط سهامدارهای دیگه یا سرمایه‌گذار بعدی خریداری بشه

اگر این سناریوها از روز اول واقع‌بینانه نباشن، پولت فقط «زندانی» می‌شه. یعنی از نظر فنی روی کاغذ تو سهام‌داری، ولی در واقع نقد نیست و نمی‌تونی از بازی خارج بشی.

در جمهوری فرشتگان تو یاد می‌گیری که باید از بنیان‌گذار یا بنیان‌گذارها همون جلسه اول بپرسی:
«خروج ایدئال این کسب و کار از نظرتون چیه؟ کی ممکنه این کسب و کار رو بخره؟ شما بعد خروج می‌خواین چی‌کار کنید؟»
اگه جواب کارآفرین برای خروج مبهمه یا احساسیه (ما اصلاً برای فروش ساخته نشدیم، ما می‌خوایم دنیا رو تغییر بدیم). برای تو یعنی خطر نقدنشدن.
زیباست، الهام‌بخشه، ولی از نظر تو یعنی پولت ممکنه هیچ‌وقت برنگرده.

۸. آیا باید فقط در صنعتی سرمایه‌گذاری کنم که خودم هم تجربه دارم؟ یا می‌تونم بگم «من فقط به ایده خوب نگاه می‌کنم»؟

این یکی از دام‌های کشنده برای تازه‌واردهاست.

الگوی قدیمی فرشته‌های باکیفیت اینه:
• یا در صنعتی سرمایه می‌ذارن که خودشون سال‌ها توش نفس کشیدن → یعنی می‌تونن خیلی سریع بوی دروغ و اغراق و حباب رو بفهمن
• یا وارد جمع فرشته‌ها می‌شن (گروه / سندیکیت) و عملاً با بقیه شریک می‌شن تا روی چیزی که خودشون نمی‌فهمن تنها نرن

سرمایه‌گذار تازه‌کار معمولاً یه اشتباه خیلی بچه‌گانه می‌کنه:
«ایده‌اش خیلی نوآور بود، من حس کردم بزرگ می‌شه.»

نه. این کافی نیست.
تو باید بتونی بپرسی:
• این تیم واقعاً توان فنی ساخت محصول رو داره یا فقط پاورپوینت خوشگل داره؟
• بازار هدفش الان واقعاً در حالت خرید هست یا نه هنوز فرهنگ/زیرساختش وجود نداره؟
• مزیت رقابتی‌ش دفاع‌پذیره یا با یه شرکت بزرگ می‌تونن کپی کنن و له‌ش کنن در سه ماه؟

اگر تو در اون صنعت کور هستی، باید حتماً با فرشته‌هایی سرمایه‌گذاری کنی که در اون صنعت بینش عملی دارن.
در جمهوری فرشتگان ما دقیقاً همون چیزی رو می‌سازیم که تو بهش نیاز داری: شبکه هم‌سرمایه‌گذار خبره کنار تو.
چون تنهایی پریدن تو صنعتی که نمی‌فهمیش = دعوت‌نامه برای سلاخی.

۹. اگر شرکت شروع کنه به سوزندن پول (burn rate بالا) و دیر به درآمد برسه، من باید چی‌کار کنم؟ من که مدیر مالی‌شون نیستم.

این نقطه‌ایه که خیلی از انجل‌های آماتور یخ می‌زنن.
نرخ سوخت یا (Burn Rate) با چه سرعتی پول نقد شرکت در حال آب‌شدن
اگر (Burn Rate) بالاست و درآمد هنوز نیومده، چند حالت داریم:

  • تیم فقط خوش‌بین بوده و داره over-hire می‌کنه (بزرگ‌تر از نیاز واقعی استخدام کرده)
  • قیمت‌گذاری محصول اشتباهه و مشتری مدل پرداخت رو قبول نکرده
  • تاخیر فنی/عملیاتی باعث شده roadmap عقب بیفته و پول در حال تمام شدنه


وظیفه تو اینجا «دخالت احساسی» نیست. وظیفه تو «اعمال حاکمیت حرفه‌ای» است.
یعنی چی؟ یعنی:

  • آیا باید بگی «استخدام‌ها فریز تا اطلاع ثانوی»
  • آیا باید بگی «اول فروش، بعد محصول بیشتر. الان تمرکز می‌ره روی مشتری و revenue، نه feature بعدی»
  • آیا باید تیم مدیریتی عوض بشه چون اصلاً بیزنس بلد نیست و فقط محصول‌دوسته؟


تو باید بلد باشی burn رو بخونی و بفهمی کجا فقط فشار سالم رشده و کجا سقوط در راهه.
این سواد مدیریتیه، فقط سواد مالی نیست.
این دقیقا همون چیزیه که توی دوره تمرینش می‌دیم با کیس واقعی. چون دفعه اول که burn واقعی ببینی، خیلی راحت جا می‌زنی و یا زیادی سخت‌گیر می‌شی و تیم رو می‌ترسونی، یا زیادی مهربون می‌شی و پول اضافه می‌ریزی توی یک سطل سوراخ.

۱۰. واقعاً چند تا از این استارتاپ‌هایی که من بهشون پول می‌دم بعداً موفق می‌شن که VC جذب کنن یا فروخته بشن؟ یعنی امید واقعی من به سود کجاست؟

بیا روراست باشیم:
بیشتر این شرکت‌ها هیچ‌وقت VC نمی‌گیرن. هیچ‌وقت به IPO نمی‌رسن. خیلی‌ها حتی به سود پایدار هم نمی‌رسن.
پس اگر روی سناریوی «این بچه منِ کوچولو یه روز یونیکورن می‌شه» حساب کردی، تو باختی.

بازی حرفه‌ای چیه؟
• تنوع. پرتفو. ورود مرحله‌ای. تو نباید all-in روی یک شرکت بری.
• ورود همراه با فرشته‌های دیگه و تقسیم ریسک.
• توانایی مذاکره برای اینکه در خروج‌های «نه خیلی بزرگ ولی سالم» هم سود محترم داشته باشی (مثلاً فروخته‌شدن استارتاپ به یک شرکت بزرگتر در صنعت، قبل از این که بشه غول جهانی).

تو توی دوره یاد می‌گیری چطور از روز اول شرط کنی که تو فقط روی سناریوی «یونیکورن یا مرگ» شرط نبستی.
بسیاری از تازه‌واردها فقط همین اشتباه رو می‌کنن و ۵ سال بعد با یه پرتفوی قشنگ روی کاغذ ولی نقدینگی صفر گیر می‌افتن.

۱۱. من اگر وارد این بازی بشم، آیا باید هویتم رو عمومی کنم و همه کارآفرینا هی بیان سراغم یا می‌تونم ناشناس بمونم؟

فرشته‌های حرفه‌ای خیلی وقت‌ها پشت پرده عمل می‌کنن.
چرا؟

  • چون اگر تو رو به‌عنوان «کیفی پر از پول» بشناسن، هر روز برات pitchdeck های توخالی می‌ریزن و تو وقت نداری حتی فیلترشون کنی.
  • چون فشار اجتماعی می‌آد: «فلانی دوست مشترک ماست، روشو زمین ننداز، بذار یه چک کوچیک بزنیم.» و اینجا دقیقاً جاییه که پرتفو سمی می‌شه.


در جمهوری فرشتگان، ما اتفاقاً یه فرهنگ درست می‌کنیم که تو بتونی هم به دیل‌فلو (deal flow = جریان فرصت‌های سرمایه‌گذاری) باکیفیت دسترسی داشته باشی، هم لازم نباشه در معرض هر استارتاپ ضعیفی که فقط دنبال اکسیژن مالیه قرار بگیری.
ما خیلی راحت می‌گیم: تو لازم نیست جار بزنی «من سرمایه‌گذار فرشته‌ام».
تو فقط باید یاد بگیری چطور «انتخاب‌گر حرفه‌ای» باشی وقتی فرصت درست جلوت گذاشته شد.

۱۲. بزرگ‌ترین اشتباه اخلاقی/فرهنگی یک سرمایه‌گذار فرشته تازه‌کار چیه؟ (اون خط قرمزی که اگه ردش کنم در اکوسیستم کسی دیگه با من کار نمی‌کنه؟)

بزرگ‌ترین خط قرمز اینه: تو قول بدی و بعد تو اجرا کنار بکشی.
اکوسیستم سرمایه‌گذاری اوایل مسیر، خیلی کوچیکه. همه همو می‌شناسن.
اگر تو:
• به یک استارتاپ بگی «من داخل معامله‌ام»، بعد دقیقه ۹۰ بکشی کنار،
• یا اطلاعات محرمانه یکی رو ببری برای استارتاپ دیگه،
• یا از نزدیک‌بودن به تیم سوءاستفاده کنی برای کنترل افراطی یا باج‌گیری مدیریتی،
تو با همون سرعتی که اومدی، عملاً از بازی حذف می‌شی. یعنی هیچ بنیان‌گذار جدی دیگه تو رو راه نمی‌ده و هیچ فرشته‌ی حرفه‌ای دیگه حاضر نیست کنار تو هم‌سرمایه‌گذاری کنه.
یادگیری «ادب سرمایه‌گذاری» همون چیزیه که هیچ‌کس تو لینکدین بهت نمی‌گه.
ولی ما توی جمهوری فرشتگان دقیقاً همین کدهای نانوشته رو بهت می‌گیم، چون بدونش حتی اگه پول خوبی هم داشته باشی، وارد حلقه نمی‌شی.
تو باید بفهمی «چطور حرفه‌ای باشم که کارآفرین قوی بگه: من همچین نوع فرشته رو می‌خوام تو cap table».

۱۳. چرا من به یک جامعه/قبیله (مثل جمهوری فرشتگان) احتیاج دارم؟ مگه نمی‌تونم برم یوتیوب ببینم و بعد خودم یه قرارداد بنویسم؟

صادقانه؟
اگر فقط دنبال تئوری هستی، اینترنت پره.
ولی سرمایه‌گذار فرشته بودن یک مهارت عملیه، نه فقط مفهوم.

تو در دنیای واقعی نیاز داری به:
• دسترسی به بقیه فرشته‌های باتجربه برای هم‌سرمایه‌گذاری و تقسیم ریسک
• نمونه قرارداد و ترم‌شیت واقعی، نه تمپلیت قشنگ ولی غیرقابل مذاکره
• چک‌لیست سؤالات قبل از سرمایه‌گذاری (due diligence) که استارتاپ رو نترسونه ولی حقیقت رو هم بیرون بکشه
• فهم سیگنال‌های قرمز در رفتار تیم مؤسس (نه فقط در اکسل)

این‌ها چیزهایی هستن که فقط در قبیله منتقل می‌شن.
تو تنها که باشی، یا خیلی گرون یاد می‌گیری (با ضرر واقعی)، یا خیلی دیر.
جمهوری فرشتگان داره دقیقاً همین خلا رو پر می‌کنه: اینکه تو تنها نباشی، و اشتباهِ گرون نفرات قبلت رو دوباره تکرار نکنی.

۱۴. سؤال آخر و مهم‌ترینش: من اصلاً چرا باید وارد این بازی بشم وقتی می‌دونم پر از ریسکه، پر از استرسه، و نقدشوندگی نداره؟

سه جواب واقعی، بدون قند:
۱. رشد سرمایه: اگر درست بازی کنی، این تنها بازییه که درش می‌تونی روی یک بیزنس کوچک سوار بشی قبل از اینکه بقیه حتی بفهمن وجود داره — و در خروج، ضرب‌های چندبرابری بگیری.
۲. قدرت نفوذ: تو اینجا فقط تماشاگر بازار نیستی. تو بخشی از ساختن نسل بعدی کسب‌وکارها هستی. تو تأثیر واقعی روی مسیر یک صنعت می‌ذاری.
۳. هویت و لذت: برای خیلی‌ها این بازی فقط «پول درآوردن» نیست. ترکیبیه از آدرنالین، معنی، و اثرگذاری. چیزی بین قهرمان بودن و شریک جرم بودن 😏

ولی…
همه برای این بازی ساخته نشدن.
و این خیلی خوبه.

وظیفه جمهوری فرشتگان این نیست که همه رو «هل بده توی سرمایه‌گذاری استارتاپی».
وظیفه‌ش اینه که به تو کمک کنه بفهمی:
• آیا تو جزو اون درصد آدم‌هایی هستی که باید وارد شن؟
• اگر آره، چطور با دانش و چارچوب وارد شی، نه با هیجان کور؟

و اگر نه، اتفاقاً همین الان بفهمی و پول و زمانت رو حفظ کنی.

جمع بندی

این ۱۴ سؤال، سوال‌های واقعیِ قبلِ ورودن.
نه بُرش قشنگ کنفرانسی. نه حرف‌های بازاری VCها.
دوره تربیت سرمایه‌گذار فرشته در «جمهوری فرشتگان» دقیقاً روی همین چیزها کار می‌کنه:

  • سواد فنی (قرارداد، ریسک، خروج)
  • سواد رفتاری (چطور فرشته باشی نه مزاحم)
  • سواد پرتفویی (چطور بازگشت واقعی بسازی نه فانتزی یونیکورن)


اگر این سؤال‌ها توی سرت بودن و دیدی جواب‌هاش برات جذاب بود (یا برعکس، ترسناک بود)
تبریک.
تو دقیقاً آدمی هستی که ما براش این جمهوری رو ساختیم.

فرقی نمی‌کنه بنیان‌گذار یک استارتاپ باشی یا بخواهی یک سرمایه‌گذار فرشته خو بشی
در هر صورت باید ادبیات این کار رو یاد بگیری و قدرت مذاکره بالایی در جلسات جذب داشته باشی
ما این ضعف رو هم در بنیان‌گذاران و هم در سرمایه‌گذاران شناسایی کردیم و سعی کردیم با آموزش و پشتیبانی صحیح این ادبیات رو به هر دو گروه آموزش بدیم… اگر اعتماد داری بهمون وقتشه که سطح خودت رو ارتقا بدی و این ادبیات رو به صورت حرفه‌ای یاد بگیری …
دکمه زیر کوتاه ترین فاصله تا حرفه‌ای شدن

پیمایش به بالا